☼Khorshide☼
تا شقایق هست زندگی باید کرد...
تو توی دماغ من چی کار می کنی؟
...
...
...
جنبه شوخی داشته باش!
...
...
...
خواستم بگم: تو نفس منی!
...
...
...
...
...
...
شرمنده، یادم رفت چی می خواستم بگم!
دوباره برو بالا، برگرد پایین شاید یادم اومد...
نوشته شده در شنبه 19 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
17:5 توسط ☼Hannaneh☼
| |
احمد: مامان! اجازه می دهی بروم با اکبر بازی کنم؟
مادر: نه پسرم، اکبر بچه خوبی نیست. آدم باید همیشه با دوست بهتر از خودش بازی کند.
احمد: پس اجازه بدهید اکبر بیاید با من بازی کند
نوشته شده در شنبه 19 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
17:4 توسط ☼Hannaneh☼
| |
پیغام گیرتلفن باباطاهر:
تلیفون کرده ای جانم فدایت
الهی مو به قربون صدایت
چو از صحرا بیایم نازنینم
فرستم پاسخی از دل برایت
نوشته شده در شنبه 19 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
17:3 توسط ☼Hannaneh☼
| |
دست بیفشانید و عود بسوزانید که یازدهمین مسافر بهار، از راه می رسد؛ قدم هایش را شکوفه باران کنید!
ولادت امام حسن عسکری(ع) مبارک باد.
نوشته شده در شنبه 19 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
17:2 توسط ☼Hannaneh☼
| |
آب مایه حیات است. لطفا در مصرف برق صرفه جویی کنید
اداره گاز .....
نوشته شده در شنبه 19 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
16:57 توسط ☼Hannaneh☼
| |
توی زندگی انتخاب دو چیز خیلی سخته:
1- همسر
2- هندوانه
نوشته شده در شنبه 19 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
16:56 توسط ☼Hannaneh☼
| |
ارسال اس ام اس تکراری حرام میباشد و کفاره آن آموزش منطق به ۶۰ ترک . آموزش غیرت به ۶۰ رشتی و ۶۰ بار شرکت در نمازجمعه قزوین
نوشته شده در شنبه 19 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
15:46 توسط ☼Hannaneh☼
| |
بوســـه اسم است، چون عمومی است
فعل است، چون هم لازم است هم متعدی
حرف تعجب است، چون اگر ناگهانی باشد طرف مقابل را مات و مهبوت میکند
ضمیر است، چون از قید انسان خارج نیست
حرف ربط است، چون ۲ نفر را به هم متصل میکن !
نوشته شده در شنبه 19 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
15:44 توسط ☼Hannaneh☼
| |
حـــرف هــایم را تعبیـــر می کنی ...
ســـکـــوتـــم را تــفــسیـــر ...
دیـــروزم را فــرامــوش ...
فــردایــم را پیشگــویی ...
به نــبــودنم مشــکوکی ...
در بــودنم مـــردد ...
از هــیــچ گلـــایه می سازی ...
از همهـ چیز بــهــانه ...
مـــــن کجای این نمـــآیشم؟
نوشته شده در جمعه 18 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
22:6 توسط ☼Hannaneh☼
| |
حکــــم اعــدام بود ...
اعدامـــی لــحظه ای مـــکث کــرد و بـــوسه ای بر طنــاب دار زد
دادســتان گفت:
صـــبر کنید آقــای زنــــدانــی این چــــه کـــاریست !؟؟
زنــدانی خـــنده ای کــرد و گفت :
بیچـــاره طـــناب نــمیزاره زمـــین بیفتم ،
ولی آدم ها !!!!! بدجـــور زمــینــم زدن !......
نوشته شده در جمعه 18 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
22:2 توسط ☼Hannaneh☼
| |
الینا : چرا نمیزاری آدما چهره خوب تورو هم ببینن ؟
دیمن : چون وقتی آدما خوبی ببینن انتظار خوبی رو دارن ....
من نمیخوام زندگیم رو بر اساس ِ انتظارات ِ دیگران بنا کنم ...
نوشته شده در جمعه 18 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
22:0 توسط ☼Hannaneh☼
| |
جهان سوم جاییست که، پسر ها عادت دارند دوست دختر خودشون رو نگیرند و با دوست دختر مردم ازدواج کنند
نوشته شده در جمعه 18 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
21:57 توسط ☼Hannaneh☼
| |
دختر است دیگر...
گاهی دلش می خواد
بهانه های الکی بگیرد
به هوای آغوش تو
شانه های تو...
... که بعد، تــو
آرام
خیلی آرام
در گوشش زمزمه کنی:
ببین من عاشقتــــم..
نوشته شده در جمعه 18 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
21:55 توسط ☼Hannaneh☼
| |
دختر است دیگر...
گاهی دلش می خواد
بهانه های الکی بگیرد
به هوای آغوش تو
شانه های تو...
... که بعد، تــو
آرام
خیلی آرام
در گوشش زمزمه کنی:
ببین من عاشقتــــم..
نوشته شده در جمعه 18 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
21:55 توسط ☼Hannaneh☼
| |
رئیس: خجالت نمیکشی تو اداره داری جدول حل میکنی؟ کارمند: چکار کنیم قربان، این سروصدای ماشینها که نمیذاره آدم بخوابه!
نوشته شده در جمعه 18 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
21:46 توسط ☼Hannaneh☼
| |
دكتر از ديوانه پرسيد: تو رو براي چي به تيمارستان آوردند؟ ديوانه گفت: بدون هيچ دليلي، فقط به خاطر اينكه من معتقدم جوراب نخي خيلي بهتر از جوراب نايلون هست. دكتر گفت: اين كه دليل نشد، منم معتقدم جوراب نخي بهتر از جوراب نايلون هست. ديوانه گفت: چه جالب! راستي شما جوراب نخي رو با سس سفيد ميخوريد يا با سس گوجه فرنگي؟
نوشته شده در جمعه 18 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
21:44 توسط ☼Hannaneh☼
| |
دختره داشته بافتنی میبافته میبینن هر دفعه ای یک بوئی هم میاد ، میپرسن پس این بو چیه ، میگه مامانم گفته یکی زیر میبافی یکی رو یکی ول میکنی!
نوشته شده در جمعه 18 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
21:41 توسط ☼Hannaneh☼
| |
نکته زمخت و نه چندان ظریف : هیچ وقت به رسانه ها کاملا اعتماد نکنید ، میدونید چرا ؟ چون اگر تبلیغات ماهواره را ملاک قرار بدهیم، مردم ایران کچلهای چاقی هستند که ناتوانی جنسی دارند و میخواهند یک هفتهای ویزای کانادا بگیرند و اگر تلویزیون داخلی را ببینید خلاصه خبرهای صدا و سیما این است : باور کنید اوضاع در همه جای دنیا از ایران بدتر است
نوشته شده در جمعه 18 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
21:37 توسط ☼Hannaneh☼
| |
فواید گریه ( 17 مورد)
1) هنگامی که ما دچار استرس هیجانی می شویم، مغز وبدن ما شروع به تولید ترکیبات شیمیایی و هورمونهای خاصی میکند. گریه کردن کمک میکند تا این ترکیبات شیمیایی زائد که نیازی به آنها نیست از بدن حذف گردند.
۲) اشکهای احساسی در واقع مواد سمی ای که در پی استرس هیجانی در خون تجمع می یابند را از بدن دفع میکند.
۳) اشکهای احساسی سطح منگنز بدن را کاهش میدهند. این مواد معدنی بروی خلق و خو تاثیر مستقیم میگذارد. غلظت منگنز اشک احساسی ۳۰ برابر بیشتر از منگنز موجود در سرم خون است.
۴) اشک احساسی نسبت به اشک پایه و رفلکس حاوی ۲۴ درصد پروتئین آلبومین بیشتری میباشد.
۵) گریه مانند ادرار و تعریق باعث حذف مواد سمی و محصولات زائد بدن میشود
۶) گریه یک مکانیسم رایگان، طبیعی و قدرتمند برای کنار آمدن با درد، استرس و اندوه میباشد.
ادامه مطلب
نوشته شده در جمعه 18 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
21:33 توسط ☼Hannaneh☼
| |
اگر مخواهی بدانی چقدر ثروت داری، پول هایت را نشمار!
قطره اشکی بر روی گونه ات بریز،
تعداد دستانی که آنرا پاک می کند ثروت توست
نوشته شده در پنج شنبه 17 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
18:58 توسط ☼Hannaneh☼
| |
اعتراف میکنم یه بار ۱۴فروردین معلم داشت دفتر مشقا رو نگاه میکرد منم ننوشته بودم ۳نفر مونده بود نوبت من بشه زدم زیره گریه بعد ۱۰دقیقه گریه معلم پرسید چی شده؟ گفتم دفتر مشقمو دزدیدن نیست!
هیچی دیگه یه ۲۰ به من داد به بقیه هم یه منفی داد! یه همچین ادم با سیاستی هستم من …
نوشته شده در سه شنبه 15 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
19:27 توسط ☼Hannaneh☼
| |
شرح مدرسه
خارج از مدرسه (کافه)
تقلب (چشمهایم برای تو)
روز امتحان (روز واقعه)
زنگ زیست (معنی عشق)
کیف مدرسه (محموله)
اولین کسی که معلم از او میپرسد (قربانی)
نگاه دانش آموز به معلم (میخواهم زنده بمانم)
معلمان مدرسه (جنگجویان کوهستان)
زنگ تفریح (حمله به توالت)
مدیر مدرسه (پدر سالار)
پنج شنبه (خانه دوست کجاست)
جلسه معلمان (نقشه قتل دانش آموز)
میز آخر (بهشت پنهان)
پای تخته (قتلگاه)
ورود مدیر مدرسه (تشریفات نظامی)
کارنامه های تجدیدی (سالهای دور از خانه)
تعطیلات مدرسه (روزهای خوشبختی)
نمره ۲۰ (آرزوی محال)
گرفتن تقلب از دست دانش آموز (بازی دیگر تمام است)
امتحان شهریور (شانس زندگی)
فضول کلاس (کارآگاه ویژه)
معلم در خواب دانش آموز (شبهی در تاریکی)
بردن کارنامه به خانه(نبودن سر بر تن)
شب امتحان (وصیت نامه)
قبولی شهریور (بازگشت به خانه)
تقلب کردن (بی تو هرگز)
زنگ کلاس (دیدار ارواح)
مدرسه (چوبه دار)
زنگ ورزش (امید دانش آموز)
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
15:13 توسط ☼Hannaneh☼
| |
عزیزم واسه کسی دورویی کن که حوصله همون یه روتَم داشته باشه !
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
15:10 توسط ☼Hannaneh☼
| |
بـــــه دعــــا نویــس گفتــــم جـــوری بنویـــس
کـــه حتمـــا بیایــــد .....
نــــه او پرسید چـــه کســـی؟؟
نــــه مـــن گفتـــم مــــــــــرگ
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
15:8 توسط ☼Hannaneh☼
| |
اینایی که از تاکسی پیاده میشن
بعد تازه دستشونو میکنن تو این جیبشون
بعد دستشونو میکنن تو اون جیبشون
بعد بقیه جیباشونو میگردن
کیف پولشونو درمیارن و یه ۱۰هزار تومنی مثلن میدن
به راننده تاکسی تا اون خوردش کنه ۹۵۰۰تومن بهشون پس بده
رو باید توی میدون اصلیه شهر دار زد !
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
15:6 توسط ☼Hannaneh☼
| |
شیشه ای میشکند
یک نفر میپرسد
که چرا شیشه شکست؟
یک نفر میگوید:
شاید این رفع بلاست
دیگری میپرسد
شیشه پنجره را باد شکست؟
دل من سخت شکست
هیچ کس هیچ نگفت
غصه ام را نشنید
از خودم میپرسم"
ارزش قلب من از شیشه پنجره هم کمتر بود.
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
15:3 توسط ☼Hannaneh☼
| |
عشق تو
شوخي زيبايي بود که خداوند با قلب من کرد !
زيبا بود
امّا
... شوخي بود !
... ... حالا . . .
تو بي تقصيري !
خداي تو هم بي تقصير است !
من تاوان اشتباه خود را پس ميدهم . . . !
تمام اين تنهايي
تاوان « جدّي گرفتن آن شوخي » است
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
15:2 توسط ☼Hannaneh☼
| |
کـاش مـی فـهـمیـدی
قـهـر میـکنم
تـا دسـتـمو مـحـکمتر بگیـری و بـلـنـدتـر بـگـی
بـمون...
نـه ایـنـکـه شـونـه بـالا بــنـدازی و آروم بـگـى
هـر طور راحـتـى!!
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
15:1 توسط ☼Hannaneh☼
| |
عشق واقعی با فاصله پایدار می ماند و با وصال نابود میشود
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
15:0 توسط ☼Hannaneh☼
| |
عشقت را رها کن، اگر خودش برگشت،
مال تو است و اگر برنگشت از قبل هم مال تو نبوده
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
14:58 توسط ☼Hannaneh☼
| |
من دختـــــرم ...
من غــــــرورم را به راحتــــــی به دست نیــــــاوردم کـــــه هر وقت
دلـــت خواست خـــــردش کنی ... !
یادت باشد من یک دخترم
غـــــــرور من اگر بشکـنـــــــد با
تـــکـــــه هـــایـــــش شاهـــــــرگ زنــــدگـــــی تـــــو را نیز
خواهـــــد زد ... !!!
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
14:57 توسط ☼Hannaneh☼
| |
دوست داشتنِ کسی که شما رو دوست نداره
مثل بغل کردنِ کاکتوس می مونه
هر چی محکم تر بغل کنی
بیشتر آسیب میبینی ...
نوشته شده در یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
14:54 توسط ☼Hannaneh☼
| |
دختر داييم شيش سالشه
يه حلزون پيدا کرده آورده خونه
هرجا حلزون ميره اين پشت سرش ميره
صورتشو ميماله به کف زمين.
ميگم چرا اينکارو ميکني عسيسسسسسسسسمممم؟
ميگه چون حلزون موقع حرکت ترشحاتی از خود به جا میزارن که حاوی کلاژن و الاستینه که باعث میشه چین و چروک صورت از بین بره وصورتی شاداب و به ما هدیه بده و دیگه باید با چین و چروکا خدافظی کرد
اونوقت من 6 سالم بود صورتمو میگرفتم جلوی پنکه می گفتم آآآآآآآآآآاااااااااا
نوشته شده در جمعه 4 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
14:9 توسط ☼Hannaneh☼
| |
انشا ی یک دانش اموز دبستانی درباره ی ازدواج
ادامه مطلب
نوشته شده در جمعه 4 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
13:27 توسط ☼Hannaneh☼
| |
دیشب برای روز تولدت
یک سبد ستاره چیده ام
تکه ای ازماه را
و یک شاخه نیلوفر
تو متولد می شوی
و من برایت لبخند می زنم
تولدت مبارک
نوشته شده در پنج شنبه 3 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
14:54 توسط ☼Hannaneh☼
| |
یارو میگن برو خبر مرگ پدر همسایه رو بده
طرف میره در خونه همسایه رو میزنه, میگه بابات هست ؟
پسره میگه نه, شب میاد
یارو میگه بشین تا بیاد
نوشته شده در پنج شنبه 3 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
14:50 توسط ☼Hannaneh☼
| |
طرز نمره گرفتن پسرا و دخترا از استاد مرد :
پسرا : استاد به جون مادرم خرج خونه و دانشگاه رو خودم می دم
مادرم مریضه بابام مرده ۲ شیفت کار می کنم واسه همین نتونستم خوب درس بخونم !
دخترا : اســـــتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاد !!!
نوشته شده در پنج شنبه 3 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
14:48 توسط ☼Hannaneh☼
| |
خانم های عزیز لطفا جزوات را با خودکاری غیر از آبی ، مشکی ننویسید
موقع کپی گرفتن ، بدجور میوفته !
در صورت تکرار این عمل جزوه اصلی از شما گرفته خواهد شد و کپی ها را تحویلتان خواهیم داد
با تشکر ، جمعی از دانشجویان نمونه !
نوشته شده در پنج شنبه 3 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
14:41 توسط ☼Hannaneh☼
| |
یه بنده خدایی تعریف میکرد:
یه چند سال پیش باغ وحش زدیم تو شهرمون
قیمت بلیط زدیم ۵۰۰ت کسی نیومد.
کردیمش۳۰۰ت کسی نیومد.
۱۰۰ت بازم کسی نیومد.
مجانی کردیم همه اومدن تو باغ وحش. در رو قفل کردیم قفس شیر و باز کردم.
صدا زدم خروجی ۵۰۰۰تومن
و اینگونه انتقام گرفتیم از مردم شهرمون !
نوشته شده در پنج شنبه 3 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
14:39 توسط ☼Hannaneh☼
| |
سر جلسه امتحان یه دختره بغل دسته من نشسته بود
منو میگی حال کرده بودم گفتم لااقل ۲۰ نگیرم ۱۷ که رو شاخشه
خلاصه کلی باهاش هماهنگ کردم که بهت علامت دادم چطور برسونو این حرفا !
هیچی دیگه تا برگه ها رو آوردن
دیدم بلند شد برگه ها رو پخش کرد و گفت بچه ها سرتون تو برگه خودتون باشه !
نوشته شده در پنج شنبه 3 بهمن 1392برچسب:
,ساعت
14:37 توسط ☼Hannaneh☼
| |